واژه book به معنای کتاب در مفهوم کلی به مجموعهای از کاغذهای پرینتشده میگویند که به هم چسبیدهاند و شما میتوانید ورق بزنید و مطالعه کنید. مثلا:
"paperback books" (کتاب های جلد کاغذی)
کتاب به اثر نوشتهشده درباره موضوع خاصی هم گفته میشود. مثلا:
"a book on wildlife" (کتابی درباره حیات وحش)
"a book by Stephen King" (کتابی از استفن کینگ)
مترادف و متضاد
reserve
schedule
set up
cancel
dismiss
1.To get tickets, you have to book in advance.
1.
برای گرفتن بلیت، باید از قبل رزرو کنید.
to book something
چیزی را رزرو کردن
1.
She booked a flight to Chicago.
1.
او پروازی به شیکاگو رزرو کرد.
2.
You need to book your flight before the fares go up.
2.
قبل از آنکه قیمت بلیتها افزایش یابد، باید پروازتان را رزرو کنید [بلیت بخرید].
to be booked up
بهطور کامل رزرو شدن
The performance is booked up.
این اجرا بهطور کامل رزرو شدهاست [همه بلیتهای اجرا به فروش رفتهاست].
to book somebody something (+ adv./prep.)
برای کسی چیزی (در جایی) رزرو کردن
I booked you a room at the Plaza Hotel.
من برای شما اتاقی در هتل "پلازا" رزرو کردم.
to book somebody/something for something
کسی/چیزی را برای چیزی رزرو کردن
We booked a band for the wedding reception.
ما برای مراسم عروسی یک گروه موسیقی رزرو کردیم.
کاربرد فعل book به معنای رزرو کردن
فعل book به معنای رزرو کردن است؛ یعنی از قبل هماهنگ کنید که در تاریخ معینی در آینده از تسهیلات خاصی استفاده کنید. مثلا:
"to book a hotel" (هتل رزرو کردن)