خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . زحمت
[اسم]
botheration
قابل شمارش
1
زحمت
دردسر
تصاویر
کلمات نزدیک
bother
both my shoelaces came undone.
both
botfly
botch
bothered
bothersome
botnet
botox
botswana
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان