Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . سنبل کردن
2 . سرهمبندی
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to botch
/bˈɑːtʃ/
فعل گذرا و ناگذر
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
سنبل کردن
سر هم کردن، ناشیانه کاری کردن، گند زدن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
سنبل کردن
[اسم]
botch
/bˈɑːtʃ/
قابل شمارش
2
سرهمبندی
معادل ها در دیکشنری فارسی:
سرهمبندی
تصاویر
کلمات نزدیک
botany
botanize
botanist
botanical name
botanical garden
botfly
both
both my shoelaces came undone.
bother
botheration
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان