خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . پخش کردن (برنامه رادیویی یا تلویزیونی)
2 . پخش
[فعل]
to broadcast
/ˈbrɔdˌkæst/
فعل گذرا
[گذشته: broadcast]
[گذشته: broadcast]
[گذشته کامل: broadcast]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
پخش کردن (برنامه رادیویی یا تلویزیونی)
معادل ها در دیکشنری فارسی:
پخش کردن
مترادف و متضاد
air
transmit
1.The game is being broadcast on ESPN.
1. آن مسابقه از (شبکه) ای اس پی ان پخش میشود.
[اسم]
broadcast
/ˈbrɔdˌkæst/
قابل شمارش
2
پخش
برنامه (تلویزیونی یا رادیویی)
معادل ها در دیکشنری فارسی:
پخش
1.A news broadcast
1. پخش اخبار [یک پخش خبری]
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
broadband
broad-minded
broad-bean plant
broad-bean
broad bean
broadcaster
broaden
broadsheet
broadside
brobdingnagian
کلمات نزدیک
broadband
broad-tipped
broad-shouldered
broad-minded
broad shoulders
broadcaster
broadcasting
broadcloth
broaden
broadly
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان