خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . گسترش دادن
[فعل]
to broaden
/ˈbrɔdən/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته: broadened]
[گذشته: broadened]
[گذشته کامل: broadened]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
گسترش دادن
وسیع کردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
پهن کردن
گسترش دادن
گستردن
مترادف و متضاد
expand
extend
widen
diminish
narrow
1.Education will broaden your opportunities to land a good job.
1. تحصیلات فرصتهای شما را برای به دست آوردن کار خوب گسترش میدهد.
2.They are broadening the bridge to speed up the flow of traffic.
2. آنها دارند پل را وسیع میکنند تا جریان ترافیک را سرعت ببخشند.
تصاویر
کلمات نزدیک
broadcloth
broadcasting
broadcaster
broadcast
broadband
broadly
broadsheet
broadside
broadsword
broadway
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان