خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . متوقف کردن
[فعل]
to cease
/sis/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته: ceased]
[گذشته: ceased]
[گذشته کامل: ceased]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
متوقف کردن
دست کشیدن، متوقف شدن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
بند آمدن
توقف کردن
دست نگهداشتن
متوقف کردن
formal
مترادف و متضاد
end
halt
stop
start
1.She never ceases to amaze me.
1. او هرگز از متحیر کردن من دست نمیکشد.
2.The whispering in the audience ceased when the curtain went up.
2. وقتی پرده بالا رفت، پچپچ کردنهای حضار متوقف شد.
تصاویر
کلمات نزدیک
cdc
cd-rw
cd-rom
cd writer
cd player
ceasefire
ceaseless
ceaselessly
cecil
cecilia
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان