1 . متوقف کردن
[فعل]

to cease

/sis/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته: ceased] [گذشته: ceased] [گذشته کامل: ceased]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 متوقف کردن دست کشیدن، متوقف شدن

formal
مترادف و متضاد end halt stop start
  • 1.She never ceases to amaze me.
    1. او هرگز از متحیر کردن من دست نمی‌کشد.
  • 2.The whispering in the audience ceased when the curtain went up.
    2. وقتی پرده بالا رفت، پچ‌پچ کردن‌های حضار متوقف شد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان