خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . غرامت
[اسم]
compensation
/ˌkɑmpənˈseɪʃən/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
غرامت
خسارت
معادل ها در دیکشنری فارسی:
تاوان
جبران
عوض
غرامت
1.I got $10,000 in compensation for my injuries.
1. برای زیان هایم [آسیب هایم] 10،000 دلار غرامت گرفتم.
تصاویر
کلمات نزدیک
compensate
compendium
compelling
compelled
compel
compensatory
compere
compete
competence
competency
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان