خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . موافق بودن
[فعل]
to concur
/kənˈkɜːr/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته: concurred]
[گذشته: concurred]
[گذشته کامل: concurred]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
موافق بودن
توافق نظر داشتن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
توافق کردن
موافقت کردن
موافق بودن
مترادف و متضاد
agree
1.Historians have concurred with each other in this view.
1. تاریخدانها بر سر این موضوع توافق نظر دارند.
2.The coroner concurred with this assessment.
2. مامور تجسس قتل با دستیارش موافق بود.
تصاویر
کلمات نزدیک
concupiscent
concupiscence
concubine
concubinage
concretely
concurrence
concurrent
concuss
concussed
concussion
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان