1 . با گیجی 2 . به‌طور مبهم
[قید]

confusedly

/kənˈfjuːzədli/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more confusedly] [حالت عالی: most confusedly]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 با گیجی با دستپاچگی

  • 1.‘What? I'm lost,’ Eric said confusedly.
    1. "اریک" با گیجی گفت: «چی؟ من گم شدم.»

2 به‌طور مبهم به‌طور گنگ، به‌طور گیج‌کننده

  • 1.The film ends confusedly.
    1. فیلم (به‌طور) مبهم تمام شد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان