خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . حفظ
2 . صرفهجویی
[اسم]
conservation
/ˌkɑnsərˈveɪʃən/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
حفظ
حراست، محافظت
معادل ها در دیکشنری فارسی:
حفاظت
حفظ
محافظت
مترادف و متضاد
preservation
protection
1.Conservation of forest land is the primary objective of the National Forest Service.
1. حفظ و حراست از زمینهای جنگل هدف اصلی سازمان جنگلداری ایالات متحده آمریکا است.
energy conservation
حفظ انرژی
wildlife conservation
حفاظت از حیات وحش
2
صرفهجویی
1.Our top priority is conservation of water.
1. اولویت اصلی ما صرفهجویی آب است.
تصاویر
کلمات نزدیک
conservancy
consequently
consequential
consequent
consequence
conservation area
conservationist
conservatism
conservative
conservative party
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان