خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . همواره
[قید]
constantly
/ˈkɑnstəntli/
غیرقابل مقایسه
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
همواره
به طور مدام، پیوسته
معادل ها در دیکشنری فارسی:
دایم
دایما
یکریز
یکبند
همیشه
همواره
بدون وقفه
وقت و بیوقت
مدام
مترادف و متضاد
always
repeatedly
1.He's constantly changing his mind.
1. او به طور مداوم نظرش را عوض میکند.
2.Philosophy constantly questions the nature of human existence.
2. فلسفه همواره ماهیت وجود انسانی را زیر سوال میبرد.
تصاویر
کلمات نزدیک
constantine
constant
constancy
constance
constabulary
constantly remind
constellation
consternation
constipated
constipation
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان