خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . محدودشده
2 . مسدود
[صفت]
constricted
/kənˈstɹɪktᵻd/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more constricted]
[حالت عالی: most constricted]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
محدودشده
تحتفشار
1.Many of the women I spoke to left because they felt constricted.
1. بسیاری از زنانی که با آنها حرف زدم رفتند، چون احساس کردند محدودشدهاند.
2
مسدود
بستهشده، گرفته
constricted air passages
راههای هوایی مسدودشده
تصاویر
کلمات نزدیک
constrict
constraint
constrained
constrain
constitutionally
constriction
construct
constructed
construction
construction site
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان