خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . ابزارآلات
[اسم]
contrivance
/kənˈtraɪvəns/
قابل شمارش
1
ابزارآلات
ابزار پیشرفته
formal
1.His workshop was full of mechanical contrivances.
1. کارگاه او پر از ابزارآلات مکانیکی بود.
تصاویر
کلمات نزدیک
contrition
contrite
contributory
contributor
contribution
contrive
contrived
control
control freak
control key
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان