[صفت]

contributory

/kənˈtrɪbjətɔːri/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more contributory] [حالت عالی: most contributory]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 مؤثر کمک‌کننده، معین

  • 1.Alcohol is a contributory factor in 10% of all road accidents.
    1. الکل در 10% تمام تصادفات جاده‌ای یک عامل مؤثر است.

2 اهدایی اعطایی، بخششی

تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان