خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . کوفتگی
[اسم]
contusion
/kənˈtuʒən/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
کوفتگی
کبودشدگی
معادل ها در دیکشنری فارسی:
ضربدیدگی
کبودی
مترادف و متضاد
bruise
1.a dark contusion on his cheek was beginning to swell.
1. کبودشدگی سیاهی بر روی گونه اش داشت شروع به متورم شدن می کرد.
تصاویر
کلمات نزدیک
contuse
contumely
contumelious
contumacy
contumacious
conundrum
conurbation
convalesce
convalescence
convalescent
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان