خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . فرد روستایی
2 . هموطن
[اسم]
countryman
/kˈʌntɹɪmən/
قابل شمارش
[جمع: countrymen]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
فرد روستایی
اهل روستا
2
هموطن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
هموطن
هممیهن
تصاویر
کلمات نزدیک
country music
country house
country code
country club
country bumpkin
countryside
county
county council
county town
coup
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان