Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . بخش
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
county
/ˈkɑʊn.t̬i/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
بخش
شهرستان
معادل ها در دیکشنری فارسی:
استان
شهرستان
1.county boundaries
1. مرزهای شهرستان
2.Texas is divided into 254 counties
2. تگزاس به 254 بخش تقسیم شده است.
3.the southern counties
3. بخش های جنوبی
توضیحاتی در رابطه با county
واژه county یک اسم است و به مناطقی از ایالات متحده، بریتانیا و ایرلند گفته می شود که سیستم حکومتی و دولت محلی ویژه خود را دارند.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
countryside
countryman
country rock
country rap
country music
coupe
couple
couple on
couple up
couplet
کلمات نزدیک
countryside
countryman
country music
country house
country code
county council
county town
coup
coup de grâce
coupe
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان