خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . کودتا
[اسم]
coup
(coup d’état)
/kuː/
قابل شمارش
[جمع: coups]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
کودتا
معادل ها در دیکشنری فارسی:
کودتا
مترادف و متضاد
revolution
1.an abortive coup
1. کودتای بی ثمر
2.He seized power in a military coup in 2008.
2. او در کودتای نظامی 2008 قدرت را از آن خود کرد.
تصاویر
کلمات نزدیک
county town
county council
county
countryside
countryman
coup de grâce
coupe
couple
couplet
coupling
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان