خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . خرد کردن
2 . علاقه
[فعل]
to crush
/krʌʃ/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته: crushed]
[گذشته: crushed]
[گذشته کامل: crushed]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
خرد کردن
له کردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
خرد شدن
خرد کردن
متلاشی کردن
له کردن
لگدمال کردن
کوبیدن
to crush somebody/something
کسی/چیزی را له کردن
1. The machine crushes corn to produce cornmeal.
1. دستگاه ذرت را خرد میکند تا آرد ذرت تولید کند.
2. They crush the olives with a heavy wooden press.
2. آنها زیتونها را با دستگاه پرس چوبی سنگین له کردند.
[اسم]
crush
/krʌʃ/
قابل شمارش
2
علاقه
خاطرخواهی، عشق
1.a schoolgirl crush
1. عشق به دختر دبیرستانی
crush on somebody
علاقه به کسی
I had a huge crush on her.
من علاقه شدیدی به او داشتم.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
crus helix
crunchy
crunch
crumple
crumpet
crushed
crustacean
crusty
crutch
crwth
کلمات نزدیک
crusades
crusader
crusade
crural
crupper
crushed
crushing
crust
crustacean
crustaceous
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان