خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . پرده
[اسم]
curtain
/ˈkɜr.tən/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
پرده
معادل ها در دیکشنری فارسی:
پرده
حاجب
مترادف و متضاد
blind
drape
screen
window hanging
1.Could you draw the curtains?
1. میتوانید پردهها را جمع کنید؟
2.Heavy curtains blocked out the sunlight.
2. پردههای ضخیم جلوی نور خوشید را گرفتند.
3.She opened the curtains.
3. او پردهها را جمع کرد.
تصاویر
کلمات نزدیک
curtailment
curtail
curt
cursory
cursor
curtain call
curtain rod
curtilage
curtis
curtly
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان