1 . پرده
[اسم]

curtain

/ˈkɜr.tən/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 پرده

معادل ها در دیکشنری فارسی: پرده حاجب
مترادف و متضاد blind drape screen window hanging
  • 1.Could you draw the curtains?
    1. می‌توانید پرده‌ها را جمع کنید؟
  • 2.Heavy curtains blocked out the sunlight.
    2. پرده‌های ضخیم جلوی نور خوشید را گرفتند.
  • 3.She opened the curtains.
    3. او پرده‌ها را جمع کرد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان