Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . کوتاه کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to curtail
/kɜːrˈteɪl/
فعل گذرا
[گذشته: curtailed]
[گذشته: curtailed]
[گذشته کامل: curtailed]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
کوتاه کردن
مختصر نمودن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
کوتاه کردن
مترادف و متضاد
cut short
1.The lecture was curtailed by the fire alarm going off.
1. سخنرانی با به صدا در آمدن آژیر آتش کوتاه شد.
تصاویر
کلمات نزدیک
curt
cursory
cursor
cursive
cursed
curtailment
curtain
curtain call
curtain rod
curtilage
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان