خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . سحر
2 . آغاز
3 . دان (اسم کوچک زنانه)
4 . آغاز شدن
[اسم]
dawn
/dɔːn/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
سحر
سپیدهدم، طلوع خورشید
معادل ها در دیکشنری فارسی:
پگاه
سپیدهدم
سحر
فجر
فلق
مترادف و متضاد
daybreak
sunrise
break of dawn
دم سحر
We woke at dawn.
ما سپیدهدم بیدار شدیم.
2
آغاز
ظهور، طلوع
the dawn of civilization
ظهور تمدن
3
دان (اسم کوچک زنانه)
(Dawn)
[فعل]
to dawn
/dɔːn/
فعل ناگذر
[گذشته: dawned]
[گذشته: dawned]
[گذشته کامل: dawned]
صرف فعل
4
آغاز شدن
1.A new technological age had dawned.
1. عصر جدید فناوری آغاز شده بود.
تصاویر
کلمات نزدیک
dawdle
daw
davis
david
dave
dawn chorus
dawn on
dawning
day
day after tomorrow
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان