خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . فریبکاری
[اسم]
deception
/dɪˈsɛpʃən/
غیرقابل شمارش
1
فریبکاری
نیرنگ، حقهبازی
معادل ها در دیکشنری فارسی:
اغفال
بامبول
حقهبازی
دوز و کلک
نارو
غبن
فریب
1.Your deception is not going to work on me.
1. فریبکاری شما بر من موثر واقع نخواهد شد [من فریب شما را نخواهم خورد].
تصاویر
کلمات نزدیک
decentralize
decentralization
decent
decennial
decency
deceptive
deceptively
decibel
decide
decide against
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان