[اسم]

decency

/ˈdisənsi/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 ادب نزاکت

معادل ها در دیکشنری فارسی: آزرم ادب
  • 1.At least she had the decency to admit that it was her fault.
    1. حداقل او ادب آنرا داشت که اعتراف کند که تقصیر او بود.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان