Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . مناسب
2 . خوب
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[صفت]
decent
/ˈdiː.sənt/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more decent]
[حالت عالی: most decent]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
مناسب
کافی، قابلقبول
1.He earns a decent salary.
1. او حقوق مناسبی [مکفی] میگیرد.
2
خوب
درست، درست و حسابی
1.I haven't had a decent cup of coffee since I've been here.
1. از وقتی که اینجا بودهام، یک فنجان قهوه خوب نخوردهام.
2.She should do the decent thing and apologize.
2. او باید کار درست را انجام دهد و عذرخواهی کند.
تصاویر
کلمات نزدیک
decennial
decency
december
deceleration
decelerate
decentralization
decentralize
deception
deceptive
deceptively
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان