Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . فریب دادن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to deceive
/dɪˈsiv/
فعل گذرا
[گذشته: deceived]
[گذشته: deceived]
[گذشته کامل: deceived]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
فریب دادن
گول زدن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
اغفال کردن
بامبول درآوردن
رنگ کردن
رودست زدن
نیرنگ زدن
سر کسی کلاه گذاشتن
فریب دادن
فریفتن
گول زدن
کلاه سر کسی گذاشتن
مترادف و متضاد
cheat
defraud
swindle
trick
1.The villain deceived Chief White Cloud by pretending to be his friend.
1. فرد شرور با وانمود کردن به دوستی، رئیس قبیله "ابر سفید" را فریب داد.
2.Virginia cried when she learned that her best friend had deceived her.
2. "ویرجینیا" وقتی فهمید که بهترین دوستش او را فریب داده است، گریه کرد.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
deceitful
deceased
decease
decay
decahedron
decelerate
december
december 31
decennary
decennium
کلمات نزدیک
deceitfully
deceitful
deceit
deceased
decease
deceived
decelerate
deceleration
december
decency
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان