خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . اخراج (از کشور میزبان)
[اسم]
deportation
/ˌdipɔrˈteɪʃən/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
اخراج (از کشور میزبان)
نفی بلد
معادل ها در دیکشنری فارسی:
نفی بلد
1.After being arrested, she faced deportation.
1. پس از بازداشت شدن، او با اخراج روبهرو شد [پس از بازداشت شدن، او را از کشور میزبان اخراج کردند].
2.Thousands of illegal immigrants are caught and deported every year.
2. هرساله هزاران مهاجر غیرقانونی دستگیر و دیپورت میشوند.
تصاویر
کلمات نزدیک
deport
depopulation
depopulate
deployment
deploy troops
deposal
depose
deposed
deposit
deposit account
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان