خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . محروم
2 . افسرده
[صفت]
depressed
/dɪˈprest/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more depressed]
[حالت عالی: most depressed]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
محروم
فقیر، دچار رکود، کساد
معادل ها در دیکشنری فارسی:
بیرونق
کساد
an attempt to bring jobs to depressed areas
تلاشی برای آوردن فرصتهای شغلی به مناطق محروم
Britain’s depressed housing market
بازار کساد مسکن (در) بریتانیا
2
افسرده
غمگین
معادل ها در دیکشنری فارسی:
افسردهخاطر
دلتنگ
نژند
متالم
افسرده
مترادف و متضاد
glum
miserable
sad
unhappy
cheerful
1.She became deeply depressed when her husband died.
1. وقتی شوهرش فوت کرد، او بهشدت افسرده شد.
تصاویر
کلمات نزدیک
depressant
depress
depredation
depredate
depreciation
depressing
depression
depressive
deprivation
deprive
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان