خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . محرومیت
[اسم]
deprivation
/ˌdɛprəˈveɪʃən/
قابل شمارش
1
محرومیت
فقدان
معادل ها در دیکشنری فارسی:
محرومیت
فقدان
1.There were food shortages and other deprivations during the Civil War.
1. در طول جنگ داخلی، کمبود غذا و سایر محرومیتهای دیگر وجود داشت.
2.They experimented on people who were suffering from sleep deprivation.
2. آنها روی افرادی که از محرومیت از [فقدان] خواب رنج میبرند، آزمایش کردند.
تصاویر
کلمات نزدیک
depressive
depression
depressing
depressed
depressant
deprive
deprived
dept.
depth
deputation
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان