خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . (از اشتباه) درآوردن
[فعل]
to disabuse
/dɪsəˈbjus/
فعل گذرا
[گذشته: disabused]
[گذشته: disabused]
[گذشته کامل: disabused]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
(از اشتباه) درآوردن
(از حقیقت) اگاه کردن
مترادف و متضاد
disillusion
1.he quickly disabused me of my mistakes.
1. او سریعا مرا از اشتباهاتم آگاه کرد.
2.to disabuse someone of something
2. کسی را از چیزی آگاه کردن
تصاویر
کلمات نزدیک
disabling
disablement
disabled
disable
disability
disadvantage
disadvantaged
disadvantaged background
disadvantageous
disaffected
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان