خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . سرخوردگی
2 . مایه سرخوردگی
[اسم]
disappointment
/dɪs.əˈpɔɪnt.mənt/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
سرخوردگی
دلسردی، یاس
معادل ها در دیکشنری فارسی:
سرخوردگی
مترادف و متضاد
despondency
disillusionment
satisfaction
1.He is full of disappointment.
1. او مملو از سرخوردگی [یاس] است.
2
مایه سرخوردگی
مایه ناامیدی
مترادف و متضاد
failure
let-down
success
1.I've been a disappointment to my parents.
1. من مایه سرخوردگی خانوادهام بودهام.
تصاویر
کلمات نزدیک
disappointing start
disappointing
disappointed
disappoint
disappearance
disapprobation
disapproval
disapprove
disapproving
disarm
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان