خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . پایین آمدن (از اسب، موتور یا دوچرخه)
[فعل]
to dismount
/dɪsˈmaʊnt/
فعل ناگذر
[گذشته: dismounted]
[گذشته: dismounted]
[گذشته کامل: dismounted]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
پایین آمدن (از اسب، موتور یا دوچرخه)
پیاده شدن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
پیاده شدن
formal
1.She brought her horse to a halt and dismounted.
1. او اسبش را متوقف کرد و از اسب پایین آمد.
2.The cyclists were made to dismount and show their documents.
2. دوچرخهسوارها مجبور شدند از دوچرخه خود پایین بیایند و مدارکشان را نشان دهند.
تصاویر
کلمات نزدیک
dismissive
dismissed
dismissal
dismiss
dismember
disney
disneyland
disobedience
disobedient
disobey
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان