1 . سند 2 . مستند کردن
[اسم]

document

/ˈdɑkjəmɛnt/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 سند مدرک

معادل ها در دیکشنری فارسی: سند مدرک
مترادف و متضاد deed legal paper official paper
  • 1.Newly discovered documents showed that the prisoner was obviously innocent.
    1. اسنادِ به تازگی کشف شده نشان می‌دهد که زندانی به طور واضحی بیگناه بوده است.
  • 2.The documents of ancient Rome have survived many centuries.
    2. اسناد روم باستان قرن‌هاست که باقی مانده است.
legal/travel documents
اسناد قانونی/سفر
the relevant/important documents
مدارک مربوط/مهم
  • 1. Copies of the relevant documents must be filed at court.
    1. کپی‌هایی از مدارک مرتبط باید در دادگاه ضمیمه پرونده شوند.
  • 2. We were reluctant to destroy important documents.
    2. ما نسبت به نابود کردن اسناد مهم بی‌میل بودیم.
[فعل]

to document

/ˈdɑkjəmɛnt/
فعل گذرا
[گذشته: documented] [گذشته: documented] [گذشته کامل: documented]

2 مستند کردن ثبت کردن، سند ارائه دادن

formal
مترادف و متضاد file record register
to document something
چیزی را ثبت کردن/مستند کردن
  • 1. Causes of the disease have been well documented.
    1. دلایل بیماری به دقت ثبت شده است.
  • 2. to document a claim
    2. ادعایی را مستند کردن [برای ادعایی سند ارائه دادن]
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان