Close the sidebar
خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
Close the sidebar
☰
1 . بی هدف نقاشی کشیدن
[فعل]
to doodle
/ˈdudəl/
فعل ناگذر
[گذشته: doodled]
[گذشته: doodled]
[گذشته کامل: doodled]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
بی هدف نقاشی کشیدن
خط خطی کردن
1.I often doodle when I’m on the phone.
1. من وقتی با تلفن صحبت می کنم، اغلب بی هدف نقاشی می کشم.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
doodad
doob
doo-wop
doo-doo
donut hole
doodlebug
doodly-squat
doofus
doohickey
doojigger
کلمات نزدیک
donut
donor
donna
donkey’s years
donkey's years
doolally
doom
doomed
doomsday
door
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان