خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . مقرونبهصرفه
[صفت]
economical
/ˌɛkəˈnɑmɪkəl/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more economical]
[حالت عالی: most economical]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
مقرونبهصرفه
صرفهجو، صرفهجویانه
معادل ها در دیکشنری فارسی:
باصرفه
مقرون به صرفه
اقتصادی
approving
مترادف و متضاد
cheap
frugal
inexpensive
reasonable
expensive
uneconomical
1.I find it economical to shop in the large supermarkets.
1. من خرید کردن در سوپرمارکتهای بزرگ را مقرونبهصرفه یافتم.
2.Marissa was praised for her economical management of the budget.
2. از "مریسا" بهخاطر مدیریت صرفهجویانه بودجه تقدیر شد.
3.The President made Congress aware of the need to be more economical.
3. رئیسجمهور، مجلس را از نیاز به مقرونبهصرفهتر بودن آگاه کرد.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
economic science
economic
ecology
ecological toothbrush
ecological
economically
economics
economist
economy class
ecosystem
کلمات نزدیک
economic policy
economic migrant
economic
econometrics
ecology
economical with the truth
economically
economics
economies of scale
economist
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان