1 . صرفه جویی کردن
[فعل]

to economize

/ɪˈkɑːnəmaɪz/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته: economized] [گذشته: economized] [گذشته کامل: economized]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 صرفه جویی کردن قناعت کردن

معادل ها در دیکشنری فارسی: صرفه‌جویی کردن
  • 1.He was born into a wealthy family and never learned to economize.
    1. او در خانواده‌ای ثروتمند به دنیا آمد و هیچوقت یاد نگرفت صرفه جویی کند.
  • 2.In tough times people learn how to economize.
    2. در زمان‌های سخت مردم یاد می‌گیرند قناعت کنند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان