خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . صرفه جویی کردن
[فعل]
to economize
/ɪˈkɑːnəmaɪz/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته: economized]
[گذشته: economized]
[گذشته کامل: economized]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
صرفه جویی کردن
قناعت کردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
صرفهجویی کردن
1.He was born into a wealthy family and never learned to economize.
1. او در خانوادهای ثروتمند به دنیا آمد و هیچوقت یاد نگرفت صرفه جویی کند.
2.In tough times people learn how to economize.
2. در زمانهای سخت مردم یاد میگیرند قناعت کنند.
تصاویر
کلمات نزدیک
economist
economies of scale
economics
economically
economical with the truth
economy
economy class
economy class syndrome
economy drive
economy pack
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان