خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . بالا بردن
[فعل]
to elevate
/ˈɛləˌveɪt/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته: elevated]
[گذشته: elevated]
[گذشته کامل: elevated]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
بالا بردن
formal
مترادف و متضاد
hoist
lift
promote
raise
lower
1.Private Carbo was elevated to higher rank for his valor.
1. سرباز وظیفه "کاربو" بخاطر رشادتش به درجه بالاتری ارتقاء داده شد.
2.Reading a variety of good books elevates the mind.
2. خواندن انواع کتب خوب، (سطح) تفکر را بالا میبرد.
تصاویر
کلمات نزدیک
elephantine
elephantiasis
elephant
elena
elements
elevated
elevated railway
elevation
elevator
elevator operator
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان