خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . آزاد کردن
[فعل]
to emancipate
/ɪˈmænsɪpeɪt/
فعل گذرا
[گذشته: emancipated]
[گذشته: emancipated]
[گذشته کامل: emancipated]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
آزاد کردن
از زیر سلطه خارج کردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
آزاد ساختن
آزاد کردن
رهانیدن
1.Lincoln emancipated the slaves after the Civil War.
1. لینکلن بعد از جنگ داخلی برده ها را آزاد کرد.
تصاویر
کلمات نزدیک
emanate
email
emaciation
emaciated
elysian
emancipation
emasculate
embalm
embankment
embankment dam
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان