خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . اخته کردن
2 . پست و زبون کردن
[فعل]
to emasculate
/ɪˈmæskjuleɪt/
فعل گذرا
[گذشته: emasculated]
[گذشته: emasculated]
[گذشته کامل: emasculated]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
اخته کردن
عقیم کردن
formal
مترادف و متضاد
castrate
2
پست و زبون کردن
خوار کردن، تحقیر کردن
1.Some men feel emasculated if they work for a woman.
1. برخی مردها وقتی برای یک خانم کار کنند، احساس میکنند خوار شدهاند.
تصاویر
کلمات نزدیک
emancipation
emancipate
emanate
email
emaciation
embalm
embankment
embankment dam
embargo
embark
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان