1 . بازدم کردن
[فعل]

to exhale

/eksˈheɪl/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته: exhaled] [گذشته: exhaled] [گذشته کامل: exhaled]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 بازدم کردن نفس بیرون دادن

formal
مترادف و متضاد inhale
  • 1.He sat back and exhaled deeply.
    1. او تکیه داد و نفس عمیقی بیرون داد.
  • 2.She exhaled the smoke through her nose.
    2. او دود (سیگار) را از بینی‌اش بیرون داد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان