خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . بازدم کردن
[فعل]
to exhale
/eksˈheɪl/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته: exhaled]
[گذشته: exhaled]
[گذشته کامل: exhaled]
صرف فعل
1
بازدم کردن
نفس بیرون دادن
formal
مترادف و متضاد
inhale
1.He sat back and exhaled deeply.
1. او تکیه داد و نفس عمیقی بیرون داد.
2.She exhaled the smoke through her nose.
2. او دود (سیگار) را از بینیاش بیرون داد.
تصاویر
کلمات نزدیک
exhalation
exertion
exert
exercise science
exercise regularly
exhaust
exhaust pipe
exhausted
exhausting
exhaustion
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان