خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . عاشق (کسی) شدن
[عبارت]
fall in love
/fɔl ɪn lʌv/
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
عاشق (کسی) شدن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
دل باختن
دل دادن
عاشق شدن
مترادف و متضاد
become infatuated with
fall for
give one's heart to
fall out of love
1.He fell in love with a young German student.
1. او عاشق یک دانشجوی جوان آلمانی شد.
2.I was 20 when I first fell in love.
2. من بیست (ساله) بودم وقتی برای اولین بار عاشق شدم.
تصاویر
کلمات نزدیک
fall ill
fall guy
fall for
fall flat
fall equinox
fall into decay
fall into different categories
fall into disrepair
fall off
fall on deaf ears
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان