خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . تزلزل پیدا کردن
[فعل]
to falter
/ˈfɔːltər/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته: faltered]
[گذشته: faltered]
[گذشته کامل: faltered]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
تزلزل پیدا کردن
لغزیدن
مترادف و متضاد
hesitate
stumble
waver
1.The economy is beginning to falter.
1. اقتصاد دارد شروع به لغزیدن میکند.
2.The team’s performance faltered badly after the break.
2. عملکرد تیم بعد از نیمه به طرز بدی تزلزل پیدا کرد.
تصاویر
کلمات نزدیک
falsify
falsification
falsetto
falsely
falsehood
fame
famed
familiar
familiar smell
familiarity
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان