خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . تبدار
2 . پرتبوتاب
[صفت]
feverish
/ˈfiːvərɪʃ/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more feverish]
[حالت عالی: most feverish]
1
تبدار
تبآلود
معادل ها در دیکشنری فارسی:
تبآلود
1.She was aching and feverish.
1. او درد داشت و تبدار بود [او درد و تب داشت].
2
پرتبوتاب
a feverish dream
رویایی پرتبوتاب
تصاویر
کلمات نزدیک
fevered
fever
feudalism
feudal system
feudal
few
few and far between
fewer
fiancé
fiancée
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان