خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . در انتها دچار چیزی شدن
2 . تمام کردن
[فعل]
to finish up
/ˈfɪnɪʃ ˈʌp/
فعل ناگذر
[گذشته: finished up]
[گذشته: finished up]
[گذشته کامل: finished up]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
در انتها دچار چیزی شدن
(در آخر) کار به جایی ختم شدن
informal
مترادف و متضاد
end up
1.He tried to bribe a police officer and finished up in jail.
1. او سعی کرد به یک افسر پلیس رشوه بدهد و در انتها کارش به زندان ختم شد.
2
تمام کردن
تکمیل کردن
1.Come on, finish up your drinks!
1. زودباش، نوشیدنیهایت را تمام کن!
تصاویر
کلمات نزدیک
finish off
finish
finicky
fingertip
fingerprinting
finish with
finished
finishing line
finite
finland
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان