Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . سرانگشت
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
fingertip
/ˈfɪŋɡərtɪp/
قابل شمارش
1
سرانگشت
نوک انگشت
معادل ها در دیکشنری فارسی:
نوک انگشت
سرانگشت
1.Apply the cream gently using your fingertips.
1. کرم را به آرامی به سر انگشتان بمالید.
تصاویر
کلمات نزدیک
fingerprinting
fingerprint
fingernail
fingerboard
finger-pointing
finicky
finish
finish off
finish up
finish with
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان