[صفت]

finicky

/ˈfɪnɪki/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: finickier] [حالت عالی: finickiest]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 ایرادگیر سخت‌پسند، بدقلق

معادل ها در دیکشنری فارسی: مشکل‌پسند
disapproving
مترادف و متضاد fussy
  • 1.She’s very finicky about what she eats.
    1. او خیلی راجع به چیزی که می‌خورد ایرادگیر است.

2 سخت و وقت‌گیر نیازمند به ظریف‌کاری و دقت

مترادف و متضاد fiddly
  • 1.It's a very finicky job.
    1. این کار بسیار سخت و وقت‌گیر است.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان