خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . پنج
[عدد]
five
/fɑɪv/
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
پنج
عدد 5
معادل ها در دیکشنری فارسی:
پنج
1.Five, four, three, two, one, blast-off!
1. پنج، چهار، سه، دو، یک، پرتاب [موشک]!
2.I work five days a week.
2. من پنج روز در هفته کار میکنم.
کاربرد واژه five به معنای پنج
واژه five به معنای عدد پنج، عددی است که قبل از شش و بعد از چهار میآید. five عددی فرد است. در انگلیسی، اعداد صفت شمارشی محسوب میشوند و برای شمارش اسامی به کار میروند.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
fittingly
fitting room
fitting
fitted sheet
fitted
five dollar bill
five o'clock shadow
five-finger discount
five-spot
fiver
کلمات نزدیک
fitting room
fittings
fitter
fitted kitchen
fitted carpet
five o’clock shadow
five thousand four hundred and twenty
five-a-side
five-star
five-star hotel
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان