خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . تیراندازی ضدهوایی
2 . انتقاد شدید
[اسم]
flak
/flæk/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
تیراندازی ضدهوایی
گلولههای توپخانه ضدهوایی
2
انتقاد شدید
informal
مترادف و متضاد
censure
strong criticism
1.He's taken a lot of flak for his left-wing views.
1. او به خاطر دیدگاههای چپی خود مورد انتقاد شدید قرار گرفته است.
تصاویر
کلمات نزدیک
flair
flail
flagstone
flagship
flagrantly
flake
flaky
flaky pastry
flamboyant
flame
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان