Close the sidebar
خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
Close the sidebar
☰
1 . همخانه
[اسم]
flatmate
/flætmeɪt/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
همخانه
هماتاقی
معادل ها در دیکشنری فارسی:
همخانه
هماتاقی
مترادف و متضاد
roommate
1.I have a female flatmate.
1. من یک همخانه مونث [زن] دارم.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
flatly
flatline
flatlet
flatland skimboarding
flatiron
flatness
flatstyle
flatten
flatten out
flattened
کلمات نزدیک
flatly
flatfish
flatcar
flatbed truck
flatbed scanner
flatness
flatten
flatter
flattered
flatterer
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان