خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . چنگال
2 . چنگک باغبانی
3 . دوراهی
4 . دوشاخ (دوچرخه)
5 . (سر دوراهی) به چپ یا راست پیچیدن
6 . دو شاخه شدن
[اسم]
fork
/fɔːrk/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
چنگال
معادل ها در دیکشنری فارسی:
چنگال
1.Mash the mixture with a fork.
1. مخلوط را با چنگال له کن.
a knife and fork
کارد و چنگال
He used to eat with a knife and fork.
او قبلا با کارد و چنگال غذا میخورد.
2
چنگک باغبانی
چهارشاخ
مترادف و متضاد
Pitchfork
1.Break up soil using a garden fork.
1. با استفاده از چنگک باغبانی خاک را زیر و رو کنید.
2.He used a jagged fork for his garden.
2. او برای باغچهاش از یک چنگک باغبانی دندانه دار استفاده کرد.
3
دوراهی
معادل ها در دیکشنری فارسی:
دوراهی
1.Turn right at the next fork.
1. سر دوراهی بعدی به راست بپیچ.
2.When you get to the fork in the road, go left.
2. وقتی که در این جاده به دوراهی رسیدی [وقتی که به دوراهی این جاده رسیدی]، به سمت چپ برو.
4
دوشاخ (دوچرخه)
معادل ها در دیکشنری فارسی:
دوشاخه
توضیح درباره واژه دوشاخ
دوشاخ قطعهای از دوچرخه است که چرخ جلو را به بدنه متصل میکند.
[فعل]
to fork
/fɔːrk/
فعل ناگذر
[گذشته: forked]
[گذشته: forked]
[گذشته کامل: forked]
صرف فعل
5
(سر دوراهی) به چپ یا راست پیچیدن
1.Fork right after the bridge.
1. بعد از پل به راست بپیچید.
2.we forked north-west for that village.
2. ما برای (رسیدن) به آن روستا به سمت شمال غربی پیچیدیم.
6
دو شاخه شدن
منشعب شدن (به دو شاخه، مسیر و...)
معادل ها در دیکشنری فارسی:
منشعب شدن
1.The path forks at the bottom of the hill.
1. مسیر در پایین تپه به دو راه منشعب میشود.
2.The road forks right after the bridge.
2. جاده دقیقا بعد از پل به دو راه منشعب میشود.
تصاویر
کلمات نزدیک
forgotten
forgo
forgiving
forgiveness
forgive
fork money out
fork out
fork over
fork-lift truck
forkball
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان